جوک ،لطیفه



آقا ماشا ا... میره تو بانک وام بگیره ، ضامن نداشته منفجر میشه
یه دفعه یه آفتاب پرست میره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " میکنه
خشایار قله اورست رو فتح میکنه ، خبرنگارها جمع میشن و ازش می پرسند : آقا رمز موفقیت شما چی بود
خشایاره میگه : والله آقا من این چیزها حالیم نیست ، اگه بازم بهم بار بخوره میارم این بالا
وقتی مادر زن تو دریا غرق بشه این یه حادثه اس اما وقتی یکی اون رو نجات بده این یه فاجعه اس

فالگیر:فردا شوهرتون میمیره!
زن:اینو که خودم میدونم.بهم بگو گیر پلیس میفتم یا نه
آقا غلام زنگ میزنه 110 میگه آقا صدی ده طرف میگه بله بفرمائید غلامه میگه بی انصاف تو بازار صدی پنج نزول میدن
به غضنفر میگن با وطنم جمله بساز میگه من رفتم حمام و تنم را شستم
میگن با این ت نه با تیه دسته دار
میگه اتفاقآ با تی دسته دار شستم
زن و شوهری به سینما رفتند.در اواخر فیلم، زن، شوهرش را صدا زد و گفت:این کسی که بغل دست من نشسته از اول فیلم تا حالا خوابه.مرد با ناراحتی جواب داد:به درک که خوابه.حالا چرا منو از خواب بیدار کردی؟!
مرد:قسم می‌خوری که منو به خاطر پولهایم دوست نداری؟ زن:هزارتومن بده تا قسم بخورم!
دیوانه اولی:ببینم، مگه تو کری که جواب سلام منو نمی‌دی؟!دیوانه دومی:نه اون احمد داداشمه که کره، من لالم!
زن: اگه امشب نیایی بریم خونه مامانم دیگه منو نمی‌بینی!مرد:برای چی؟ زن:واسه اینکه چشمهاتو درمی‌آورم
صاحبخانه:هر وقت می‌گویم اجاره را بده، می‌گویی:بگذار حقوق بگیرم، پس کی حقوق می‌گیری؟ مستاجر:هر وقت که استخدام شدم
یه چوب کبریت سرشو میخارونه، آتیش میگیره
زرگترین دشمن بشر پوله پوله پوله...........هرچی دشمن داری بده بیاد خودت رو راحت کن

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

اقلیت خائن اکثریت نادان

جهل مردم

قصه مابه سر رسید