دوست خوب
گاهی انسان دراوج شلوغی وازدهام دراطرافش احساس تنهایی می کند.شایددوربرش پرازاقوام وخویشان ودوستان باشداماکسی باب دلش نیست. حس می کندبین اینهمه کسی اورادرک نمی کندیاحرفش رانمی فهمدیازحمتش راآنگونه که بایداجرنمی نهد.دراین هیاهودنبال گوشه عزلتی می گرددکه ازآنهابگریزد.گاهی درتنهایی خودغرق می شودوگاهی کورسویی ازنورامیدتوجهش راجلب می کند.آن رشته باریک نوردوستی است که اورادرک می کندبه خواسته هاوعقایدش احترام می گذاردوبیشترازدیگران قدرش رامی داند.گاهی حتی ممکن است جنس این نوریاجنس این دوست هم باشخص متفاوت باشداماهرچه هست یک دوست پاک وبی آلایش است که دوستش داری وطبیعی است که آدم چیزفهم وبی توقع ومهربان رادوست داشته باشی چراکه خیرخواهت است وبی آلایش، ذلال وروشن مثال آب ومحبتش برایت می جوشدمثل چشمه. خودت نفهمیدی چطورامادلت چراغ راهنمایت شدبه طرفش وآرزومی کنی دوستیت پایداروهمیشه صادقانه باشدبه دورازتزویروفریب که آفت دوستی است.مگرآدم ازدوستش چه میخوادجزهمدلی وهمراهی ودلسوزبودن وغمخواری.اگرانسان تلاش کندنگه داشتن اینگونه دوستی هابرمدارسلامت ومدارا کارسختی نیست.دوستی بسیارباارزش وازکمالات روابط انسانیست خوشابحال دوستان یکرنگ.باآرزوی پایداری دردوستی وشفقت برای همه
نظرات