قفل خاموشی
گاه آنقدربه عمق خرابی های دنیایاروابط خلایق پی می بری که ناامیدودلشکسته به این نتیجه می رسی که هیچ نگویم ولب فروبندم بهتراست زیراکه هرچه فریادزدم به جایی نرسید.اگرچه هنوزهم درآسمان بی ستاره این روزگارکورسوی نوری ازمحبت ولطافت دیده می شودکه نمی گذاردکاملارشته امیدت ازخلق ببرد.هنوزهم قلب دوست داشتن ومحبت کردن می طپدوانسانیت وظرافت نمرده است.شایدخطادرتربیت ومنش انسانهاباعث این سقوط آزادعاطفی وارزشی شده به قول قدماکه می گویندخشت اول چومعماربنهادکج تاثریامی رودیوارکج اگرچه ماثریاهای خوبی هم دیده ایم که ممکن است این دیوارکج رااصلاح وراست کنندماننددندانی که کج رشدکرده یازنگارگرفته!!!!!!!!!!!!!
نظرات