کابوسی بنام دندانپزشکی
صدای جیغ ابزارتراش دندان،بوی
آزاردهنده ناشی ازتراش دندانهای پوسیده،یونیت دندانپزشکی وآلات وترمیم
وکشیدن،ودرآخرآمپول بی حسی که دردستان دندانپزشک لرزه براندام هربیماری می اندازد.
حال یکی شیردلی بی باک است که ترس وناراحتی رادردلش پنهان میکندودیگری کودکی گریان ویاشایدخانومی،مضطرب که باقدرت10ریشتریابیشتردرحال لرزیدن است آنچنانکه متوجه ویبره موبایلش توی دستش نمیشود.شایدانگشت شمارافرادی باشندکه این اضطراب وتنش عصبی رانداشته باشند.منکه درکودکی ازصخره افتادم ودوردیف دندانم خاکشیرشد،بخاطرجراحی های متعدددندان ودرآوردن ریشه های شکسته وبرخوردقهرآمیزدندانپزشک که آن زمان هندی تباربودخاطرات بسیاربدی ازاین قسمت درمان داشتم.به نحوی ازدندانپزشکی بیزاروفراری بودم،اماامروزازجراحی وحشتناک دندان ولثه توسط طبیبی حاذق ومهربان باوجودهمه رنجهاخاطره تلخی نداشتم.این استادزبردست باارتباط کلامی وروانی حین درمان چنان آرامش واطمینان خاطررابه اردوی دل مضطرب بیمارفرامی خواندکه باتمام وجودخودرابه دستان ماهرش میسپاری وکنج دلت آسودگی لانه می کند.مطب دندانپزشکی که برای بسیاری ماننداتاق شکنجه است به قسمتی ازخانه بیمارتبدیل می شود.احساس امنیت وآرامش، ترس واضطراب راچنان به زنجیرکشیده بودکه خانوم لرزان ساعت قبل،دوساعت همانجانشسته بودکه بازهم چندکلمه بااین طبیب خوشروحرف بزند.چراکه باوجودخستگی فراوان مشفقانه تمام پرسشهای اوراجواب میدادوخیرخواهانه راهنمائیش مینمود.مهارت وتعهددرکارآمیخته باانسانیت وبزرگواری این پزشک گرانقدرمثال زدنی بود.بهرحال کرسی استادی دانشکده رابی دلیل به ایشان نداده اند.حال که ساعت ازنیمه شب گذشته وبی حسی وداروهابی اثرشده ودردتامغزاستخوان می پیچد.بازهم ازته دل میگویم دکترخسروی دست مریزاد، حقاکه خسرو دندان پزشکانی.........باآرزوی سلامتی برای همه وموفقیت برای چنین اساتیدکمیابی
نظرات