خستگی ودلمردگی

 از کجا معلوم که تو بهترین لحظهٔ عمرت را قبلاً زندگی نکرده باشی و ادامهٔ عمرت، تماما درد و رنج نباشد؟»😔💔

و احتمالا بهترین لحظه زندگیِ خیلی از ما، دوره‌ای بود که بی‌توجه به آینده نامعلوم، بدون ترس از این دنیای کثیف، عاشق بودیم یازندگی بی دغدقه ای داشتیم شایددرکودکی شایدماهی یاسالی دربزرگسالی درجایی دوریادردسترس نبودیم که زجرمان بدهند.درآخرخسته شدیم بریدیم وبه بن بست رسیدیم وبیحس وبی توقع دیگردنبال خوش بختی ولذت وسعادت دویدن رابوسیدیم وکنارگذاشتیم کوه مشکلات واندوه ومصائب زانویمان راسست کمرمان راخم وپای رفتن راازماگرفت درمانده واسیرومفلوک درمیانه راه زندگی دست ازهمه چیزوهمه کس شسته ونامراد وناامید ودلتنگ درانتظاربلایای جدیدیم.وپایان راه.خسته مان کردند خداخسته شان کند.خسته شدیم ازاینهمه پوچی دیگران وزندگی بی ثمروپراسترس واندوه ودردسر.دویدن بخاطرهیچ یابخاطردیگران ونه بخاطرخود توانمان تمام شد صبرمان لبریز روحمان داغان جسممان شکسته. اینجادیگرآخردنیاست آخر😔💔ایلیا💔😔


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

اقلیت خائن اکثریت نادان

جهل مردم

قصه مابه سر رسید