اندوه تیرماه
تیرماهی ام.اوایل تیربدنیاآمدم ونیمه تیرمردم.وبازهم مردم.اماهنوزجسمم زنده است.تپیدن قلب که نشان زندگی نیست تنهانشان زنده بودن است.طعم مرگ جسمی راچشیدم تلخ نبوداماشیرین هم نبود.مرگ عاطفه وروح راهم چشیدم هرگزچیزی به تلخی آن خلق نشده.چراخداانسان راجانشین خودوخدای زمین قرارداد؟برای اینکه بارسنگین خلقت مصائب اینچنینی رابرگردن اوبیاندازدوخودراتبرئه کندکه من نه مرگ عواطف راافریدم ونه غم ونه اندوه توخودخالق آنی پس شکوه مکن شکوه مکن...حال خراب تیرماهی راهرکسی درک نمی کنددربرابراندوهش دماوندهم جرات لوطی گری نداردکه بگویدکوله بارغمت رابردوش میکشم رفیق....این روزهاتکرارمردنهای من است وتوالی اندوه بی پایان
نظرات