فرزندکعبه
صحبت ازشهادت مردی یگانه در14قرن پیش است.امااوکه بودکه بعدازگذشت1400
سال بازهم داغ ازدست رفتنش برجمع کثیری ازدرک کنندگان ومحبان وجودش بسیارگران می
نماید؟
فرزندی ازتبارخوبان که آنقدرصاحب منزلت بودتولدش درخانه خداومرگش نیزدرخانه
خدابود.
اورابه عدلش می شناسندکه هرجااسم علی بیایداولین چیزی که به اذهان
خطورکندعدالت اوست.
حکمرانی مسلط برجان ومال خلق بودکه درعین اقتدارشب وروزازترس کمترین
ستم ناخواسته یاکوتاهی جزئیی آرام وقرارنداشت.اگرچه معصوم وبری ازگناه
بودامااطرافیانش که مبری نبودند.ناچارباسخت گیری بیشترافساربردهنه اسب سرکش
تمناورانت خواهی نزدیکان می زد.اوهمان حاکم بلامنازع بودکه به آهن گداخته برادرش
عقیل راازسهم خواهی بیشتربازداشت ودخترش راتنهابخاطرساعتی آویختن گردنبندی ازبیت
المال وسپس بازگرداندن بی کم وکاست بشدت مواخذه نمود.اوخلیفه ای بودکه بزرگان قوم
چون طلحه وزبیررابرفقراوضعیفان ارجحیت نداد.ازبیت المال همان سهم به آنان دادکه به
مستمندخانه به دوش میداد.
عدالت بی همتای اوکه جزبادانش وقدرت وتقوای بی نظیرامکان برقراری
نداشت دشمنان کینه توزبزرگی برایش به ارمغان آورداماباکی ازبرقراری عدالت وبیان
حقیقت نداشت.چراکه اوعلی بودومی بایست بارفتاروگفتاروکرداری بی نظیرهزاران سال
اسوهءی آزاداندیشان وعدالت خواهان باشد.اوحاکمی عادل ودلسوزبرای خلق وپدری نمونه
برای خانواده اش بود.ازتک تک رفتارهاوگفتارش درسهای بزرگ اخلاقی وتربیتی وحکومت
داری می توان گرفت.
اوکسی بودکه دشمنانش وی راستایش می نمودندوگواهی بسیاربربی همتایی
اوداده شد.
علی حاکمی بودکه برای احقاق حق خودحکم ندادبلکه به محکمه قاضی رفت وازمردمسیحی
شکایت نمودودرمقابل رای منفی ولی برحق قاضی کرنش کرداستدلال اوراپذیرفت ومردمسیحی
راشگفت زده کرد.
اوکسی بودکه تنهابرای خدامی جنگیدنه برای هوای نفس یامنافع خود،گواهش
نبردباعمروعبدود،قلعه خیبر،وصدهانمونه دیگر.
اورانه تنهامسلمانان محبش که غیرمسلمانان قدیم وجدیدستوده اندنویسنده
بزرگی چون جرج جرداق شاهدی براین مدعاست.
علی تنهاحاکمی عادل نبودبلکه همدردی نیکوکاروفریادرسی بی نظیربود.اوراناشناس
شبهاکیسه غذابردوش درحال یاری رساندن به فقرامی یافتی.
اودستگیردرماندگان وکوبنده ظالمان بودودربرقراری حق وعدالت لحظه ای
درنگ نمی کرد.دشمن بی باک جهل وتعصب وخرافه بود.
عالمی فاضل وعارفی عابدودارای فصاحت وبلاغت بی نظیرنیزبود.حکمت
درسخنانش موج می زندکه نهج البلاغه شمه ای ازآن است.
هرآنچه خلق رابه انجامش امرمی نمودخودبسیاروالاترش رابه انجام می
رساندازآزردن خویش برای آسودن دیگران استقبال می کرد.
نه تنهابشربلکه حیوانات وگیاهان ودرختان نیزدریدحمایت وبرکت اوبودندکه
سفارش به رعایت حقوق حیوانات وآسیب نرساندن به طبیعت وآبادساختن زمینهای لم یزرع
درکارنامه الهی اوهست.
اومخلوقی شگرف ازکارگاه صنع الهی بودکه روزگارمانندش رادگرنزائیده.عده
ای آنقدرمست وحیران نکوئیش شدندکه خدایش قلمدادکردندوبیراهه رفتندوعده ای آنقدردشمنش
داشتندکه به شمشیرجهل فرقش شکافتند.
چگونه ستایش نکنم اوراکه اوعین
حق بودواگراورانستایم بحق ظلم کرده ام ودرحقیقت بخودظلم کرده ام.
هرچه ازاوبگویم یک ازهزارنگفته ام که اوراسخنوران بزرگ نیزعاجزازتوصیف
بوده اندچه رسدحقیری چون من.
ماتشنگان عدالت وجویندگان حقیقت درسوگ اونشسته ایم.
اورفت وماغافلان مانده ایم درخم یک
کوچه درک علی ع.....
نظرات