واینگونه بودکه من وامثال من پیشتازان سختگیریهاوزجرکشیدنهامحرومیتهاوهرچه بلا بودیم.من برای یادگرفتن پیانوکتکهاخوردم انگارکه موسیقی دانستن جرمی نابخشودنی بودحتی برای حمل ساز بایدازشهربانی مجوزحمل می گرفتی انگارسلتح تک تیرانداز همراهت باشد😐من هنگام برگشتن به خانه داغ ساز شکسته رابردل خودمیدیدم من بودم که برای یادگیری ورزشهای رزمی نویسندگی دعواهاومرارتهاازخانواده کشیدم وتمسخرهادیدم وتابلوی مقامات استانی ورزشیم درکنارسطل آشغال جای داشت وکتابهاودستنوشته ها درون خودسطل زباله، که مبادا ازدرس بازمانم من برای پوشیدن لباس جین برای مدل دار شدن موی سر برای جتی ادکلن زدن وسینمارفتن وحتی یادگیری علوم جدیدکامپیوتروموسیقی وورزش کتکهاخوردم حرفهاشنیدم وجوابهای تلخ وبرخوردهای سرددیدم درعین پیشرفتهای عالی درآنهاهمیشه زیرپایم راکشیدنداگردراین دوره می بودکه فرزندکسی موسیقی بداندواهل ورزش وعلم واختراع باشدجزوافتخارات است شایدموسیقیدانی عالی مخترعی شایسته نویسنده ای چیره دست بودم بعدازمن دیگربسیاری تابوها ازبین رفت وخیلی چیزها عادی شدبعدازمن دیگرپوشیدن لباس جین موی مدل دار تابونبودهمراه داشتن ساز ن...